باید بی وقفه حرف بزنم...

ساخت وبلاگ

امکانات وب

باورم نمیشه این حمله ی صبح...انکار سر شدم دمغم و دلگیرم و ... باید بی وقفه حرف بزنم......
ما را در سایت باید بی وقفه حرف بزنم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anewplacef بازدید : 35 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 12:02

داشتم خودم رو ملامت میکردم که چرا کانتل نویس شدم و از وبلاگ نویسی رفتم...چرا وبلاگ نمیخونم دیگه...همیشه وبلاگ چیز دیگه ای خواهد موند...دوست دارم اون نشستم ها پشت میز و با فکر نوشتن ها...اما کانال زیادی در لحظه س منتها اعتیاداوره...نمیتونی ولش کنی.مخصوصا منی که ت باید بی وقفه حرف بزنم......ادامه مطلب
ما را در سایت باید بی وقفه حرف بزنم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anewplacef بازدید : 43 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 12:02

کلن زندگیم خیلی روتین شده ازون حالتش خارج شده...ازون حالت بالا پایین رفتن رفته پایین و مث خط راست شده این‌داعش که اومده من همش تو حال شکم که یعنی داعش اومد؟وا یعنی چی چقد همش میشینم خودمو‌میذازم جاس اونایی که کشته شدن حسش ترسشون اصلا فرصت کردن بفهمن چی شده؟؟؟یعن باید بی وقفه حرف بزنم......ادامه مطلب
ما را در سایت باید بی وقفه حرف بزنم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anewplacef بازدید : 74 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 12:02

۲۱۳نویسنده: سین شین - ۱۳٩٦/۳/۱٦
چی بگم؟دوس دارم بتونم پول دربیارم.ولی اونقدر اعتماد به نفس ندارم...اعصابم خورده.دوس دارم‌از خونه بیام بیرون.کمی بلز افسرده‌ام باید بی وقفه حرف بزنم......
ما را در سایت باید بی وقفه حرف بزنم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anewplacef بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت: 3:01

۲۱۴نویسنده: سین شین - ۱۳٩٦/۳/۱٦داشتم بررسی میکردم ببینم از چه راهایی میتونم زودتر پول دربیارم.میدونم که کار و هنر خاصی بلد نیستم.من نمیتونم فروشنده باشم یا شاید عروسکا به قدر کافی خوب نیستن که کسی بخرتشون نمیدونم...اما خب من نیاز دارم پول دربیارم حالا از یه راه دیگه ای...چه میدونم واسه همین فهمیدم ب باید بی وقفه حرف بزنم......ادامه مطلب
ما را در سایت باید بی وقفه حرف بزنم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anewplacef بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت: 3:01

۲۱۱نویسنده: سین شین - ۱۳٩٦/۳/۱۳روزه واقعا خوب داره پیش میره و راضی ام الان یهویی دلم خواس راجب اون دختر حرف بزنم برای خودم و تکلیف درونم رو روشن کنم راستش من ازش بدم نمیاد...خب کلن فرد مورد علاقم نیس....منظورم اینه واسم جذاب نیس و انقد جذاب نیس که تعجب میکنم بقیه چطور خوششون میاد اما خب در کل اینطور باید بی وقفه حرف بزنم......ادامه مطلب
ما را در سایت باید بی وقفه حرف بزنم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anewplacef بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 19:16

۲۱۲نویسنده: سین شین - ۱۳٩٦/۳/۱٥
شاید باز افسرده شده باشم یا شاید از زندگی‌خسته شدم دقیقا نمیدونم...اصلن قادر نیستم ببینم چمه اما یه بی حوصلگی و خستگی و بی انگیزه گی ای هس.شاید چون نمیدونم چی درسته.فال خافظ کرفتم و‌یه غزل خیلی خفن اومد و فالم عجیب بود و منو به صبوری دعوت میکرد...نمیدونم.شاید باید واستم نمیدونم کاش‌‌کار پیدا کنم باید بی وقفه حرف بزنم......
ما را در سایت باید بی وقفه حرف بزنم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anewplacef بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 19:16

۲۰۶نویسنده: سین شین - ۱۳٩٦/۳/٥

انگار دیروز بود ولی بعد میبینی نه هفت هشت سال گذشته...بعد فکر میکنم چه کشکی 

گذشته.دلم میگیره راستش.میتونست اوضاع خیلی بهتر باشه اما به حدی گه که احساس درموندگی شدید میکنم...دوس دارم برم محو شم...دوس داشتم میشد برم تو گذشته و یه چیزایی رو درست کنم.کی اینطوری شد سرنوشتمون؟کی اینطوری شد؟نمیتونم باورش کنم...نمیتونم بپذیرم

باید بی وقفه حرف بزنم......
ما را در سایت باید بی وقفه حرف بزنم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anewplacef بازدید : 31 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 11:26

۲۰۷نویسنده: سین شین - ۱۳٩٦/۳/٩ادمایی که بهویی با ادم صمیمی میشن و میخوان یهو بپرن به گام پنجم دوستی منو میترسونن...احساس خطر میکنم و نمیخوام بهشون نزدیک شم.... دختره خودش میگه من فوبی ادمای غریبه دارم و فلان!بعد یه کاره گیر داده ناهار بیا خونه م؟بابا یواش! اه.هر چقدرم خودتو مصوم نگه داری بازم یه جا باید بی وقفه حرف بزنم......ادامه مطلب
ما را در سایت باید بی وقفه حرف بزنم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anewplacef بازدید : 34 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 11:26

۲۰۸نویسنده: سین شین - ۱۳٩٦/۳/۱٠

دراز کشیده بودم صورتم سمتش بود...

گفتم میدونی از گره تو کارام خسته شدم...گفتم کم اوردم نه از مشکلات...از حل نشدنشون.منکه جنگیدم...من که تا تهش اومدم بعد گریه امونم نداد.

پشتش بهم بود.گف خدا کمک میکنه.گفتم نمیکنه.لااقل به من تا حالا کمک نکرده...خواس بگه چرا کمک میکنه اما یهو بغض راه گلوشو بست هیجی نگف اما من فهمیدم اشکش افتاد از چشمش

باید بی وقفه حرف بزنم......
ما را در سایت باید بی وقفه حرف بزنم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anewplacef بازدید : 46 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 11:26